فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود روی نیمکتی چوبی روبه روی یک اب نمای سنگیپیر مرد از دختر پرسید
-غمگینی
-نه
-مطمئنی
-نه
-چرا گریه میکنی
-دوستام منو دوس ندارن
-چرا؟
-چون قشنگ نیستم
-قبلا اینو به تو گفتن
-نه
-ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم
-راست میگی
-از ته قلبم اره
دخترک بلند شد پیر مرد را بوسید وبه طرف دوستاش دوید :شاد شاد
چند دقیقه بعد پیر مرد اشکهایش را پاک کرد کیفش را باز کرد عصای سفیدش را دراورد ورفت!!!!
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
سرفصل انجمن | 4 | 201 | admin |
اطلاعیه 2 | 2 | 180 | admin |