loading...
**ندیـــــــمـ عکس طنز-موزیک-متن خنده دار- معرفی گوشی -ترول! اخر خنده
همدم بازدید : 70 جمعه 25 مرداد 1392 نظرات (1)

عاغا زنگ زدم مدرسان شریف خانومه گوشی و برداشت :

خانومه :سلام  بفرمایین

من : مدرسان شریف

خانومه : بله بفرمایین

من: مدرسان شریف

خانومه :بله درسته بفرمایین

من : مدرسان شریف

خانومه :خوبی اقا ؟

من : مدرسان شریف

حانومه: خداشفات بده

من : مدرسان شریف

سرکار گذاشتی مارو ؟

مدرسان شریف

برو مزاحم نشو اغا

مدرسان شریف

اخرین بارت باشه بیشعور

مدرسان شریف

 خاک تو سر بیشعورت کنن

مدرسان شریف

قط کرد

من : مدرسان شریف laughlaugh

 

چیه خو این نامردا باید بفهمن ما چی میکشیم از دستشون

کارشناسی ارشد تخصص ماست با ما تماس بگیرید 29 دوتا شیش angry

همدم بازدید : 38 چهارشنبه 09 مرداد 1392 نظرات (0)

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی: دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟ ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد! ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت: تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

همدم بازدید : 35 چهارشنبه 09 مرداد 1392 نظرات (0)

اتل متل یه تابوت          یه تابوتِ شکسته

یه قلبِ زخم خورده          یه دستِ پینه بسته

***

اتل متل یه بابا ...            تو بهتِ کوچه ها مُرد

یه قاصدک خبر داد            گُلِ زمونه پژمرد

***

اتل متل یه دختر           یه بغضِ سردِ خاموش

یه آلبومِ پر از عکس          یه خاطره در آغوش

***

اتل متل بهانه                 بهانه های واهی

گریه ی از تهِ دل              خنده ی اشتباهی

***

اتل متل چه سالی            اتل متل چه روزی

چه دردِ جان گدازی            چه آهِ سینه سوزی

***

اتل متل تموم شد              ترانه بی صدا بود

من موندم و یه بابا             اونم پیشِ خدا بود

 

همدم بازدید : 36 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

درس خوندن پسراودخترا...
دخترها...
بعضی از اونا واقعا میخونندوقتی میرن سرکتاب تا یکی دوساعت دیگه کلشونوازکتاب برنمیدارند.عادت دارند زیرمطالب کتاب خط بکشندکه بعدابخونند...
بعضی هاشون هم که مثلا درس میخونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست...
یه عده ای هم هستندکه بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنندخونه دوستشون دوستشون هم از خداخواسته حدود یک ساعت واندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد...!!!!
واما پسر ها...
یادرس نمیخونندیا وقتی میخوان بخونن باید حسش بیاد...وقتی حسش میاد که شب امتحانه...یکم که درس خوندندیه موردی پیش میادوبهش خیره میشن وبه یه چیزی فکر میکنن بعدانگارکه درس خوندن,بلند میشن میرن استراحت میکنند بعد از یه ساعت استراحت دوباره میرن میشینند فکر میکنند...
وقتی فکرشون تموم شد کتاب رو ورق میزنن یه کم براندازش میکنن,وزنش میکنن,استخارش میکنن,برای خودشون تقسیمش میکنن ومیگن تا ساعت فلان اینقدر میخونم تا ساعت فلان هم اینقد بعد میرن استراحت کنن...
حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارن برن بخونن ولی چون میدونن فردا امتحان دارن پا میشن میرن سر کتابشون...
همینجور که میخونن هیچی حالیشون نیس چون به جای دیگه فکر میکنن(لازم به ذکر است تنها در موقع درس خوندن فکر میکنن)بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت,بعد سه ربع استراحت میبینن خیلی دیر شده...
دوباره میرن درس بخونن اینبار میخونند یه چیزایی هم یاد میگیرن ولی چیزایی که یاد نمیگیرند رامیزارن تا فردا از دوستاشون بپرسن ,یکم به معلم فحش میدن میگن اینارو درس نداده...
خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی میگن که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد میشه,اونایی هم که خونده بودن یادشون میره به همین سادگی...

همدم بازدید : 29 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)

 دو تصوير بسيارزيبا که به تازگي از دو سوي منظومه شمسي تهيه شده‌اند، به وضوح کوچکي سياره ما را در مقابل فضاي بيکران کيهان نشان مي‌دهند. يکي از اين دو پرتره زيبا از زمين و قمر آن توسط فضاپيماي کاسيني که در فاصله تقريبا 1.5ميليارد کيلومتري زمين و در مدار سياره زحل در حال حرکت است، تهيه و ديگري توسط مدارگرد مسنجر که دارد در فاصله 98ميليون کيلومتري به دور عطارد گردش مي‌کند، گرفته شده است.

به گزارش نشنال جئوگرافيک، در تصوير چندين پيکسلي کوچکي که توسط دوربين ديد باز فضاپيماي کاسيني با وضوح بالا گرفته شده، زمين ما شبيه به نقطه آبي کمرنگي در کنار ماه سفيد ديده مي‌شود.

زمين از نگاه فضاپيماي کاسيني، مدار زحل، فاصله 1.5 ميليارد کيلومتري

 

 شرح عکس: زمين از ديد فضاپيماي کاسيني در منظومه زحل، فاصله 1.5 ميليارد کيلومتري.

ليندا سپيلکر، محقق پروژه کاسيني متعلق به آزمايشگاه پيشرانش جت ناسا در پاسادنا، کاليفرنيا مي‌گويد: «تصوير ارسال‌شده توسط کاسيني نشان مي‌دهد چقدر سياره ما در برابر پهنه بيکران آسمان کوچک است و ساکنان آن چه نبوغ و خلاقيتي را به‌کار گرفته‌اند تا موفق شده‌اند فضاپيماي روباتيکي را به سفري دور و دراز از خانه بفرستند و از آن تصاويري به اين وضوح دريافت کنند».

زمين و ماه از نگاه فضاپيماي کاسيني، مدار زحل، فاصله 1.5 ميليارد کيلومتري

 شرح عکس: زمين و ماه از ديد فضاپيماي کاسيني در بالاترين بزرگ‌نمايي ممکن، فاصله 1.5 ميليارد کيلومتري. 

جالب اينجاست که تصوير ارسال‌شده از مدارگرد مسنجر حتي کوچکتر است. در اين تصوير سياه‌وسفيد دو لکه‌ درخشاني که زمين و ماه را نشان مي‌دهند ابعادي کمتر از يک پيکسل دارند.

شون سولومون، محقق ارشد مسنجر مي‌گويد: «تهيه اين دو تصوير در يک روز و در دو سوي منظومه شمسي نشان مي‌دهد چقدر در کاوش‌هاي نجومي پيشرفت کرده‌ايم. از سوي ديگر تفاوت‌هاي چشمگير عطارد و زحل در شکل‌گيري و تکامل که از دريچه آنها به زمين چشم دوخته‌ايم به ما ياد آوري مي‌کند، هيچ نقطه‌اي از کيهان، زمين ما نمي‌شود».

زمين و ماه از نگاه فضاپيماي مسنجر، مدار عطارد، فاصله 98 ميليون کيلومتري

 

شرح عکس: دو ستاره درخشان در تصوير وسط، زمين و ماه از ديد دوربين مدارگرد مسنجر هستند. تصاوير سمت چپ و راست که توسط رايانه تهيه شده، وضعيت جغرافيايي زمين و ماه را از ديد ناظر فرضي مستقر در عطارد در زمان گرفتن تصوير نشان مي‌دهد. عددهاي قرمز نوشته‌شده روي ماه، محل فرود ماموريت‌هاي آپولو 11 تا 17 بر سطح قمر بزرگ زمين است.

 

aso

 

همدم بازدید : 32 شنبه 05 مرداد 1392 نظرات (0)
در برنامه "پیامک رمضان" از اس ام اس های ویژه لیالی قدر تا پیامک های عمومی را می توانید ببینید و به دوستان خود ارسال کنید.

به گزارش دریچه فناوری اطلاعات باشگاه خبرنگاران؛ از قابلیت های این نرم افزار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

1- طراحی زیبا
2- قابل استفاده بر روی نسخه 2.3 به بعد
3- تعداد زیادی پیامک مربوط به ماه مبارک رمضان در دسته های طنز ، شبهای قدر و عمومی
4- توانایی ارسال مستقیم پیامک ها به دوستانتان
 
   
قابل اجرا در اندروید 2.2 و بالاتر
 
 
aso
همدم بازدید : 30 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود روی نیمکتی چوبی روبه روی یک اب نمای سنگیپیر مرد از دختر پرسید 
-غمگینی
-نه
-مطمئنی
-نه
-چرا گریه میکنی
-دوستام منو دوس ندارن
-چرا؟
-چون قشنگ نیستم
-قبلا اینو به تو گفتن
-نه 
-ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم
-راست میگی
-از ته قلبم اره
دخترک بلند شد پیر مرد را بوسید وبه طرف دوستاش دوید :شاد شاد
چند دقیقه بعد پیر مرد اشکهایش را پاک کرد کیفش را باز کرد عصای سفیدش را دراورد ورفت!!!!

همدم بازدید : 24 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

روزی مرد نابینایی روی پله های ساختمانی نشسته بود وتابلویی را کنار پایش قرار داده بود
روی تابلو نوشته شده بود من کور هستم لطفا کمکم کنید .روزنامه نگارخلاقی که از کنار او میگذشت  نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود چند سکه داخل کلاه انداخت وبدون انکه از مرد نابینا اجازه بگیرد تابلوی او را بر داشت واعلان دیگری روی ان نوشت وتابلو را کنار پای او گذاشت وانجا را ترک کرد.
عصر انروز روزنامه نگار به ان محل برگشت ومتوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه  واسکناس شده است نابینا از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت وخواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید که روی ان چه نوشته ؟روزنامه نگار جواب داد چیز خاصی نبود من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشته ام ورفت.نابینا هیچ وقت نفهمید که روی ان تابلو چه نوشته شده است ولی او نوشته بود
امروز بهار است ولی من نمیتوانم ان را ببینم

همدم بازدید : 21 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

یک ایرانی داخل بانک در منتهن نیویورک شد ویک بلیط از دستگاه گرفت.
وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد پیش کارشناس بانک رفت وگفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپارو داره وبه همین دلیل نیاز به یک وام فوری به مبلغ 5000 دلار داره .کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد وگفت برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه وگارانتی دارین ومرد هم سریع کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک شده بود را در اورد و به کارشناس داد ورییس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بلاخره با وام اقا موافقت کرد وان هم فقط برای  دو هفته کارمند بانک هم سریع کلید ماشین را گرفت ماشین را به پارکینگ بانک در طبقه پایین انتقال داد.
خلاصه مرد پس از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت .5000دلار و1586 دلار کارمزد وام راپرداخت کرد.
کارشناس رو به مرد کرد واز قول رییس بانک گفت از اینکه بانک مارو انتخاب کردید ممنونم وگفت ماچک کردیم ومعلوم شد شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برایم باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام بگیرید.
ایرونی یک نگاه به کارشناس بیچاره کرد وگفت .تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتونم ماشین 250000 دلاری رو برای 2 هفته وفقط با 1586 دلار پارک کنم.

همدم بازدید : 38 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

درست هنگامی که همه در بدهکاری به سر میبردند و بر مبنای اعتبارشان زندگی را به سر میبردند مرد ثروتمندی وارد شهر شد او  وارد تنها هتلی که در این ساحل است میشود اسکناس 100 یورویی را روی پیشخوان هتل میگذارد وبرای بازدید از هتل وانتخاب اتاق به طبقه بالا میرود .
صاحب هتل اسکناس 100 یورویی را برمیدارد ودر این فاصله می رود وبدهی اش را به قصاب میپردازد قصاب اسکناس 100یورویی را برمیدارد و باعجله به مزرعه پرورش خوک میرود وبدهی خود را صاف میکند مزرعه دار اسکناس 100 یورویی را بر میدارد وان را با شتاب به تامین کننده خوراک دام میبرد تامین کننده برای پرداخت بدهی خود اسکناس 100 یورویی را به داروغه شهر که به او بدهکار بود میدهد .داروغه اسکناس را با شتاب به هتل می اورد چون هنگامیکه دوستش را یک شب به هتل اورد اتاق را به اعتبار کرایه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد.حالا هتلدار اسکناس را روی پیش خوان گذاشته است در این هنگام توریست ثروتمند بر میگردد واسکناس 100 یورویی خود را بر میدارد ومی گوید از اتاقها خوشش نیامده وشهر را ترک میکند .در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است ولی بهر حال همه شهروندان بدهی هایشان را صاف کرده اند وبا یک یک انتظار خوش بینانه به اینده نگاه میکنند.

همدم بازدید : 16 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)


یک روز اموزگار از دانش اموزانی که در کلاس بودند پرسید ایا میتوانید راهی غیر تکراری برای بیان عشق بیان کنید
برخی دانش اموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را بیان میکنن و برخی دادن گل وخدیه و حرف های دلنشین را راه بیان عشق عنوان کردند.
شماری دیگر هم گفتند با هم بودن در تحمل رنجها ولذت بردن از خوشبختی را راه بیان عشق بیان کردند
در ان بین پسری برخواست و پیش از اینکه شیوه ذلخواه خود را برای بیان عشق بیان کند  داستان کوتاهی بیان کرد
یک روز زن وشوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند .انان وقتی به بالای تپه رسیدند در جامیخکوب شدند یک قلاده ببر بزرگ جلوی زن وشوهر ایستاده بود و به انان خیره شده بود شوهر تفنگ شکاری به همراه نداشت ودیگر راهی برای فرار نبود رنگ صورت زن وشوهر پریده بود در مقابل ببر جرات کوچکترین حرکتی نداشتند ببر ارام به طرف انان حرکت کرد همان لحظه مرد زیست شناس فرار کرد وهمسرش را تنها گذاشت بلا فاصله ببر به سمت شوهر دوید وچند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسیدببر رفت وزن زنده ماندداستان به اینجا که رسید دانش اموزان شروع به محکوم کردن ان مرد کردند راوی پرسید اما ایا میدانید ان مرد در لحظه های اخر زندگیش چه فریاد میزد؟
بچه ها حدس زدندحتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد نه اخرین حرف مرد این بود که عزیزم تو بهترین مونسم بودیاز پسرمان خوب محافظت کن وبگو پدرت همیشه عاشقت بود قطره های بلورین اشک صورتش را خیس کرده بود که ادامه داد همه زیست شناسان میدانند که ببر فقط به کسی حمله میکند که حرکتی انجام دهد پدر من در ان لحظه وحشتناک با فدا کردن جانش پیش  مرگ مادرم شد وجانش را نجات داد این صادقانه ترین وبی ریا ترین راه برای بیان عشق خود به مادرم بود.
پایان
یه نظر شما بهترین راه برای بیان عشق چیه؟؟؟؟

همدم بازدید : 19 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

از لحظه ای که تو یکی از اتاقهای بیمارستان بستری شده بودم زن وشوهری  در تخت روبه روی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه میدادند.
زن میخواست از بیمارستان مرخص شود وشوهرش می خواست که او همانجا بماند.
از حرف های پرستار متوجه شدم که زن یک توموردارد  و حالش بسیار وخیم است در بین مناقشه دو نفر کم کم با وضعیت زندگیشان اشنا شدم .
یک خانواده روستایی ساده بودند که دو بچه داشتند دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک شش گوسفند ویک گاو است.
در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ میزد.
صدای مرد خیلی بلند بود وبا انکه در اتاق بیماران بسته بود اما صدایش به وضوح شنیده می شدموضوع همیشگی مکالمه ی تلفنی مرد باپسرش هیچ فرقی نمیکرد.

چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام جراحی زن اماده کردند زن پیش از انکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت در حالی که گریه میکرد گفت:اما من احساس کردم که چهر ه اش کمی در هم رفت .
بعد از گذشت 10 ساعت پرستاران زن بی حس وحرکت را به اتاق رساندند عمل موفقیت امیز بود ومرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد بیرون رفت وشب دیر وقت به بیمارستان بر گشت مرد ان شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزدفقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق در تماشای او شدکه هنوز بی هوش بود
صبح روز بعد زن به هوش امد با ان که هنوز نمی توانست حرف بزند اما وضعیتش خوب بود .
از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند دوباره جر وبحث شروع شد .زن میخواست از بیمارستان مرخص شود ولی مرد میخواست همون جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد هر شب مرد به خانه زنگ میزد همان صدای بلند وهمان حرف های تکراری
روزی در راهرو قدم میزدم ووقتی از کنار مرد می گذشتم داشت میگفت گاو وگوسفند هاچطورند ؟یادتان نرود به انها برسید حال مادر به زودی خوب میشود ومابر می گردیم
نگاهم به او افتاد ناگهان دیدم که اصلا کارت ی داخل دستگاه نیست .مرد در حالی که اشاره کرد ساکت بمانم حرفش را ادامه دادتا مکالمه تمام شد بعد اهسته به من گفت خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو .گاو وگوسفند ها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام برای این که نگران اینده مان نشود دارم با تلفن حرف میزنم
در ان لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود
از رفتار این زن وشوهر و عشق مخصوصی که بینشان بود تکان خوردم.
عشقی حقیقی که نیاز به بازی های رمانتیک وگل سرخ وسوگند نداشت اما قلب دو نفر راگرم میکرد.
پایان

همدم بازدید : 16 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (1)
مراحل زندگی پسرها به 10 دوره تقسیم میشه، که شامل مراحل زیره :
 

شش سال اول زندگی:

- گریه نکن
- شیطونی نکن
- دست تو دماغت نکن
- تو شلوارت پی پی نکن
- مامانت رو اذیت نکن
- روی دیوار نقاشی نکن
- انگشتت رو تو پریز برق نکن
- شب ها تو جات جیش نکن
- با اون پسر بی تربیته بازی نکن
- اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن


دوره دبستان:

- موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
- پات رو تو جامیزی نکن
- ورق های دفترت رو پاره نکن
- مدادت رو تو دهنت نکن
- تخته پاک کن رو خیس نکن
- حیاط مدرسه رو کثیف نکن
- گچ رو پرت نکن
- تو راهرو سروصدا نکن


دوره راهنمایی:

- ترقه بازی نکن
- تو کوچه فوتبال بازی نکن
- با مامانت کل کل نکن
- اتاقت رو شلوغ نکن


دوره دبیرستان:

- با کامپیوتر بازی نکن
- تقلب نکن
- با دوستات موتورسواری نکن
- عصرها دیر نکن
- با دختر همسایه صحبت نکن
- با بابات دعوا نکن
- مردم آزاری نکن
- نصف شب سر و صدا نکن
- وقتت رو با مجله تلف نکن


دوره دانشگاه:

- سر کلاس درس غیبت نکن
- با دختر همسایه دل و قلوه رد و بدل نکن
- خیابون ها رو متر نکن
- تو سیاست دخالت نکن
- شب برای شام دیر نکن
- با مامور پلیس کل کل نکن
- چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
- موبایلت رو Reject نکن
- حذف پزشکی نکن
- آستین کوتاه تنت نکن
- همه رو دودره نکن


دوره سربازی:

- موهات رو بلند نکن
- روت رو زیاد نکن
- از اوامرسرپیچی نکن
- فرار نکن
- با اسلحه شوخی نکن
- غیبت نکن
- به آینده فکر نکن
- درگیری ایجاد نکن
- به فرمانده بی احترامی نکن


دوره شوهر بودن:

- با زنت شوخی نکن
- زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن
- با دوستانت الواتی نکن
- تو فیس بوک خودت رو مجرد معرفی نکن
- موبایلت رو قایم نکن
- از عکس های قبل از ازدواجت نگهداری نکن
- پولت رو خرج دوستات نکن
- رفتار دوران مجردی رو تکرار نکن
- بدون اجازه زنت هیچ کاری نکن


دوره پدر بودن:

- بچه رو تنبیه نکن
- به بچه بی توجهی نکن
- به بچه توهین نکن
- بچه رو از بازی منع نکن
- بچه ت رو کتک نزن
- بچه دختر شمسی خانومو تشویق نکن
- بچه رو محدود نکن
- به مادر بچه بی توجهی نکن
- بچه رو به هیچ چیز مجبور نکن


دوره پیری:

- برای بچه ها مزاحمت ایجاد نکن
- نوه هات رو لوس نکن
- با پیرزن های دیگه حرف نزن
- هوس جوونی نکن
- از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکن
- لباس شاد تنت نکن
- به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجه نکن
- تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن
- به هر کی رسیدی، نصیحت نکن


دوره پس از مرگ!

- حالا دیگه دوره نکن تموم شد!
حالا هر کاری دلت می خواد بکن. فقط لطفا با روح دختر شمسی خانوم کاری نداشته باش!

همدم بازدید : 14 سه شنبه 01 مرداد 1392 نظرات (0)

مادر

دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می‌گشتم.
که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم صف سنگگ شلوغه. اگه نون می‌خواهید لواش می‌خرم. مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.


این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم. دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم من اصلا نونوایی نمیرم. هر کاری می‌خوای بکن!
داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلا انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلا حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. کاش اصلا با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم. هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد.
سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می‌اومدم تصادف شده بود. مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم نفهمیدی کی بود؟
گفت من اصلا جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت. سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و بعید بود مامان اونجا رفته باشه هر طوری بود تا اونجا رفتم، وقتی رسیدم، نونوایی تعطیل بود. تازه یادم افتاد که اول برج‌ها این نونوایی تعطیله. دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره. اما انگار چاره‌ای نبود. به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقیق‌تر بپرسم.
دیگه دل تو دلم نبود. با یک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونی‌ها و فداکاری‌های مامانم فکر می‌کردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم می‌سوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که دیگه این اشتباه رو تکرار نکنم و همیشه به حرف مامانم گوش بدم وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم یک زنگ کشدار زدم. منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که داد زد بلد نیستی درست زنگ بزنی …؟

همدم بازدید : 20 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (0)

اس ام اس انگلیسی جدید و شاخ با ترجمه

Don’t go for looks , they can deceive you
Don’t go for wealth , even that fades away
Go for sumone who makes you smile
Because only a smile makes a dark day seem bright
دنبال نگاه ها نرو ، ممکنه فریبت بدن
دنبال ثروت نرو ، چون حتی ثروت هم یه روزی ناپدید میشه
دنبال کسی برو که باعث میشه لبخند بزنی
چون فقط یه لبخنده که میتونه باعث بشه یه روز خیلی تاریک ، کاملا روشن به نظر بیاد

.

.

.

Love me for a reason , let the reason be love
فقط به یک دلیل دوستم داشته باش : عشق

بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب

همدم بازدید : 18 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (2)

سلام دوستای گلم میبینم جمعتون جمعه....هوی امیر چه خبرته دادا گفتم بیای وب ولی نگفتم اینجارو انقد شلوغ پلوغ کنی.......مثه همیشه بیاید یکم بخندیم

توﯼ ﯾﻪ ﭘﯿﺠﯽ ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ
ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎ ﭼﯽ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﯿﻦ ? !!!
ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰﻣـﻮﻥ ﺑﻪ ﺷﺮﺡ ﺯﯾﺮ ﺑﻮﺩ :
ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻍ
ﺑﺎ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ
... ... ﺑﺎ ﺍﻓﻄﺎﺭ ...
ﺑﺎ ﺁﭼﺎﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ
ﺑﺎ ﮐﻠﯿﺪ
ﺑﺎ ﺗﺮﯾﺎﮎ
ﺑﺎ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﮔﻠﺮﻧﮓ
ﺑﺎ ﺍﻧﺒﺮﺩﺳﺖ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺑﺠﻮ ﺗﮕﺮﯼ
ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ
ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﯾﺎ ﺯﻫﺮﺍ
ﺍﺻﻼ ﻧﻤﻴﺒﻨﺪﻳﻤﺶ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﺑﺎﺯﺵ ﻛﻨﻴﻢ
ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯿﺸﻪ، ﺳِﻔﺖ ﺑﺴﺘﻤﺶ
ﺑﺎ ﻣﺮﻍ ، ﺩﻝ ﻫﻤﺘﻮﻧﻢ ﺑﺴﻮﺯﻩ
ﯾﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻦ؟
ﺑﺎ ﺩﻋﺎﯼ ﺭﺑﻨﺎﯼ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ
ﺑﺎ ﺑﯿﺴﮑﻮﯾﺖ ﻣﺎﺩﺭ
ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﻠﺖ ﺧﺠﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﺎ !!!! 

نماز روزه های همتون قبول درگاه حق     P.R

همدم بازدید : 36 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)

دلنوشته دختران مجرد :  از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد ! آن مرد با اسب امید! 

ما که ترشیدیم ، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!      ----------------------******************__________________________

  آخر نفهمیدیم منظور اینایی که میگن گوش کن ببین چی میگم چیه ؟ آخر گوش کنم یا ببینم ؟

 

 

 

 

 

بقیه در ادامه مطلب

درباره ما
Profile Pic
عاغا سلام این وبلاگ متعلق به همتونه ! ما امسال کنکور داشتندیم ! وبلاگ قبلیمونم مث تری بود با اجازتون ! من(یاسر) بهمن(آُسو) پیمان وامیرو... این سه تا نقطه واسه این بود که بقیه عددی نیستن هههههههه خوب دیگه شاد باشین ضمنا این وبلاگ مدیر نداره هممون مدیریم .شوخیدم فعلا چهار تامون میایم بقیه نمیان تهناییم )-:
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 188
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 66
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 183
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 223
  • بازدید ماه : 211
  • بازدید سال : 2,359
  • بازدید کلی : 21,857
  • کدهای اختصاصی