loading...
**ندیـــــــمـ عکس طنز-موزیک-متن خنده دار- معرفی گوشی -ترول! اخر خنده
همدم بازدید : 24 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

روزی مرد نابینایی روی پله های ساختمانی نشسته بود وتابلویی را کنار پایش قرار داده بود
روی تابلو نوشته شده بود من کور هستم لطفا کمکم کنید .روزنامه نگارخلاقی که از کنار او میگذشت  نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود چند سکه داخل کلاه انداخت وبدون انکه از مرد نابینا اجازه بگیرد تابلوی او را بر داشت واعلان دیگری روی ان نوشت وتابلو را کنار پای او گذاشت وانجا را ترک کرد.
عصر انروز روزنامه نگار به ان محل برگشت ومتوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه  واسکناس شده است نابینا از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت وخواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید که روی ان چه نوشته ؟روزنامه نگار جواب داد چیز خاصی نبود من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشته ام ورفت.نابینا هیچ وقت نفهمید که روی ان تابلو چه نوشته شده است ولی او نوشته بود
امروز بهار است ولی من نمیتوانم ان را ببینم

همدم بازدید : 22 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

یک ایرانی داخل بانک در منتهن نیویورک شد ویک بلیط از دستگاه گرفت.
وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد پیش کارشناس بانک رفت وگفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپارو داره وبه همین دلیل نیاز به یک وام فوری به مبلغ 5000 دلار داره .کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد وگفت برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه وگارانتی دارین ومرد هم سریع کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک شده بود را در اورد و به کارشناس داد ورییس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بلاخره با وام اقا موافقت کرد وان هم فقط برای  دو هفته کارمند بانک هم سریع کلید ماشین را گرفت ماشین را به پارکینگ بانک در طبقه پایین انتقال داد.
خلاصه مرد پس از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت .5000دلار و1586 دلار کارمزد وام راپرداخت کرد.
کارشناس رو به مرد کرد واز قول رییس بانک گفت از اینکه بانک مارو انتخاب کردید ممنونم وگفت ماچک کردیم ومعلوم شد شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برایم باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام بگیرید.
ایرونی یک نگاه به کارشناس بیچاره کرد وگفت .تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتونم ماشین 250000 دلاری رو برای 2 هفته وفقط با 1586 دلار پارک کنم.

همدم بازدید : 39 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

درست هنگامی که همه در بدهکاری به سر میبردند و بر مبنای اعتبارشان زندگی را به سر میبردند مرد ثروتمندی وارد شهر شد او  وارد تنها هتلی که در این ساحل است میشود اسکناس 100 یورویی را روی پیشخوان هتل میگذارد وبرای بازدید از هتل وانتخاب اتاق به طبقه بالا میرود .
صاحب هتل اسکناس 100 یورویی را برمیدارد ودر این فاصله می رود وبدهی اش را به قصاب میپردازد قصاب اسکناس 100یورویی را برمیدارد و باعجله به مزرعه پرورش خوک میرود وبدهی خود را صاف میکند مزرعه دار اسکناس 100 یورویی را بر میدارد وان را با شتاب به تامین کننده خوراک دام میبرد تامین کننده برای پرداخت بدهی خود اسکناس 100 یورویی را به داروغه شهر که به او بدهکار بود میدهد .داروغه اسکناس را با شتاب به هتل می اورد چون هنگامیکه دوستش را یک شب به هتل اورد اتاق را به اعتبار کرایه کرده بود تا بعدا پولش را بپردازد.حالا هتلدار اسکناس را روی پیش خوان گذاشته است در این هنگام توریست ثروتمند بر میگردد واسکناس 100 یورویی خود را بر میدارد ومی گوید از اتاقها خوشش نیامده وشهر را ترک میکند .در این پروسه هیچکس صاحب پول نشده است ولی بهر حال همه شهروندان بدهی هایشان را صاف کرده اند وبا یک یک انتظار خوش بینانه به اینده نگاه میکنند.

همدم بازدید : 18 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)


یک روز اموزگار از دانش اموزانی که در کلاس بودند پرسید ایا میتوانید راهی غیر تکراری برای بیان عشق بیان کنید
برخی دانش اموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را بیان میکنن و برخی دادن گل وخدیه و حرف های دلنشین را راه بیان عشق عنوان کردند.
شماری دیگر هم گفتند با هم بودن در تحمل رنجها ولذت بردن از خوشبختی را راه بیان عشق بیان کردند
در ان بین پسری برخواست و پیش از اینکه شیوه ذلخواه خود را برای بیان عشق بیان کند  داستان کوتاهی بیان کرد
یک روز زن وشوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند .انان وقتی به بالای تپه رسیدند در جامیخکوب شدند یک قلاده ببر بزرگ جلوی زن وشوهر ایستاده بود و به انان خیره شده بود شوهر تفنگ شکاری به همراه نداشت ودیگر راهی برای فرار نبود رنگ صورت زن وشوهر پریده بود در مقابل ببر جرات کوچکترین حرکتی نداشتند ببر ارام به طرف انان حرکت کرد همان لحظه مرد زیست شناس فرار کرد وهمسرش را تنها گذاشت بلا فاصله ببر به سمت شوهر دوید وچند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسیدببر رفت وزن زنده ماندداستان به اینجا که رسید دانش اموزان شروع به محکوم کردن ان مرد کردند راوی پرسید اما ایا میدانید ان مرد در لحظه های اخر زندگیش چه فریاد میزد؟
بچه ها حدس زدندحتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد نه اخرین حرف مرد این بود که عزیزم تو بهترین مونسم بودیاز پسرمان خوب محافظت کن وبگو پدرت همیشه عاشقت بود قطره های بلورین اشک صورتش را خیس کرده بود که ادامه داد همه زیست شناسان میدانند که ببر فقط به کسی حمله میکند که حرکتی انجام دهد پدر من در ان لحظه وحشتناک با فدا کردن جانش پیش  مرگ مادرم شد وجانش را نجات داد این صادقانه ترین وبی ریا ترین راه برای بیان عشق خود به مادرم بود.
پایان
یه نظر شما بهترین راه برای بیان عشق چیه؟؟؟؟

همدم بازدید : 20 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

از لحظه ای که تو یکی از اتاقهای بیمارستان بستری شده بودم زن وشوهری  در تخت روبه روی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه میدادند.
زن میخواست از بیمارستان مرخص شود وشوهرش می خواست که او همانجا بماند.
از حرف های پرستار متوجه شدم که زن یک توموردارد  و حالش بسیار وخیم است در بین مناقشه دو نفر کم کم با وضعیت زندگیشان اشنا شدم .
یک خانواده روستایی ساده بودند که دو بچه داشتند دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک شش گوسفند ویک گاو است.
در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ میزد.
صدای مرد خیلی بلند بود وبا انکه در اتاق بیماران بسته بود اما صدایش به وضوح شنیده می شدموضوع همیشگی مکالمه ی تلفنی مرد باپسرش هیچ فرقی نمیکرد.

چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام جراحی زن اماده کردند زن پیش از انکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت در حالی که گریه میکرد گفت:اما من احساس کردم که چهر ه اش کمی در هم رفت .
بعد از گذشت 10 ساعت پرستاران زن بی حس وحرکت را به اتاق رساندند عمل موفقیت امیز بود ومرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد بیرون رفت وشب دیر وقت به بیمارستان بر گشت مرد ان شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزدفقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق در تماشای او شدکه هنوز بی هوش بود
صبح روز بعد زن به هوش امد با ان که هنوز نمی توانست حرف بزند اما وضعیتش خوب بود .
از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند دوباره جر وبحث شروع شد .زن میخواست از بیمارستان مرخص شود ولی مرد میخواست همون جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد هر شب مرد به خانه زنگ میزد همان صدای بلند وهمان حرف های تکراری
روزی در راهرو قدم میزدم ووقتی از کنار مرد می گذشتم داشت میگفت گاو وگوسفند هاچطورند ؟یادتان نرود به انها برسید حال مادر به زودی خوب میشود ومابر می گردیم
نگاهم به او افتاد ناگهان دیدم که اصلا کارت ی داخل دستگاه نیست .مرد در حالی که اشاره کرد ساکت بمانم حرفش را ادامه دادتا مکالمه تمام شد بعد اهسته به من گفت خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو .گاو وگوسفند ها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام برای این که نگران اینده مان نشود دارم با تلفن حرف میزنم
در ان لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود
از رفتار این زن وشوهر و عشق مخصوصی که بینشان بود تکان خوردم.
عشقی حقیقی که نیاز به بازی های رمانتیک وگل سرخ وسوگند نداشت اما قلب دو نفر راگرم میکرد.
پایان

همدم بازدید : 19 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

هنر نزد ایرانیان است وبس !

کولر دانشجویی

با تلاش دانشجویان و مهندسین آینده جامعه ما ، در خوابگاه دانشجویی به خودکفایی در مونتاژ و تولید انبوه کولر رسیدیم!
این خبر را به همه جامعه دانشجویی تبریک میگیم :دی

هر گونه ایده برداری و استفاده از این طرح گرانبها ممنوع میباشد
و کلیه حقوق برای سازندگان محفوظ میباشد .

 

همدم بازدید : 17 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (1)
مراحل زندگی پسرها به 10 دوره تقسیم میشه، که شامل مراحل زیره :
 

شش سال اول زندگی:

- گریه نکن
- شیطونی نکن
- دست تو دماغت نکن
- تو شلوارت پی پی نکن
- مامانت رو اذیت نکن
- روی دیوار نقاشی نکن
- انگشتت رو تو پریز برق نکن
- شب ها تو جات جیش نکن
- با اون پسر بی تربیته بازی نکن
- اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن


دوره دبستان:

- موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
- پات رو تو جامیزی نکن
- ورق های دفترت رو پاره نکن
- مدادت رو تو دهنت نکن
- تخته پاک کن رو خیس نکن
- حیاط مدرسه رو کثیف نکن
- گچ رو پرت نکن
- تو راهرو سروصدا نکن


دوره راهنمایی:

- ترقه بازی نکن
- تو کوچه فوتبال بازی نکن
- با مامانت کل کل نکن
- اتاقت رو شلوغ نکن


دوره دبیرستان:

- با کامپیوتر بازی نکن
- تقلب نکن
- با دوستات موتورسواری نکن
- عصرها دیر نکن
- با دختر همسایه صحبت نکن
- با بابات دعوا نکن
- مردم آزاری نکن
- نصف شب سر و صدا نکن
- وقتت رو با مجله تلف نکن


دوره دانشگاه:

- سر کلاس درس غیبت نکن
- با دختر همسایه دل و قلوه رد و بدل نکن
- خیابون ها رو متر نکن
- تو سیاست دخالت نکن
- شب برای شام دیر نکن
- با مامور پلیس کل کل نکن
- چراغ قرمز رو عشقی رد نکن
- موبایلت رو Reject نکن
- حذف پزشکی نکن
- آستین کوتاه تنت نکن
- همه رو دودره نکن


دوره سربازی:

- موهات رو بلند نکن
- روت رو زیاد نکن
- از اوامرسرپیچی نکن
- فرار نکن
- با اسلحه شوخی نکن
- غیبت نکن
- به آینده فکر نکن
- درگیری ایجاد نکن
- به فرمانده بی احترامی نکن


دوره شوهر بودن:

- با زنت شوخی نکن
- زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن
- با دوستانت الواتی نکن
- تو فیس بوک خودت رو مجرد معرفی نکن
- موبایلت رو قایم نکن
- از عکس های قبل از ازدواجت نگهداری نکن
- پولت رو خرج دوستات نکن
- رفتار دوران مجردی رو تکرار نکن
- بدون اجازه زنت هیچ کاری نکن


دوره پدر بودن:

- بچه رو تنبیه نکن
- به بچه بی توجهی نکن
- به بچه توهین نکن
- بچه رو از بازی منع نکن
- بچه ت رو کتک نزن
- بچه دختر شمسی خانومو تشویق نکن
- بچه رو محدود نکن
- به مادر بچه بی توجهی نکن
- بچه رو به هیچ چیز مجبور نکن


دوره پیری:

- برای بچه ها مزاحمت ایجاد نکن
- نوه هات رو لوس نکن
- با پیرزن های دیگه حرف نزن
- هوس جوونی نکن
- از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکن
- لباس شاد تنت نکن
- به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجه نکن
- تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن
- به هر کی رسیدی، نصیحت نکن


دوره پس از مرگ!

- حالا دیگه دوره نکن تموم شد!
حالا هر کاری دلت می خواد بکن. فقط لطفا با روح دختر شمسی خانوم کاری نداشته باش!

همدم بازدید : 16 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

افتتاح بزرگترین ساختمان جهان در چین

همه ما می دانیم که «ترین» ها اگر چه بسیار جذاب اند اما در مقابل آینده پیش رو، همیشه بسیار نحیف و شکننده خواهند بود. اکنون برج خلیفه در امارات با ۸۲۸ متر ارتفاع بلندترین ساختمان ساخته شده در جهان است اما تا چند مدت دیگر یا عربستانی ها در نزدیکی خلیج فارس این رکورد را خواهند شکست و یا زودتر از آن ها کشور آذربایجان و دریاچه خزر میزبان بلندترین برج دنیا خواهند بود.

asoooooo

 

همدم بازدید : 16 جمعه 04 مرداد 1392 نظرات (0)

ربات عنکبوت T8 برای وحشت آفرینی بازار می آید

نظرتان چیست که یک عنکبوت بزرگ روزها کف خانه قدم بزند دیگران را بترساند؟ این رباتی ترسناک است که بدنه آن توسط چاپ سه بعدی تولید شده و با ۲۶ موتور داخلی کار می کند.

 
سازندگان آن را به گونه ای ساخته اند که حرکاتش بسیار به یک عنکبوت واقعی شبیه است و جالب اینجا است که محاسبات اصلی برای تعیین مشخصات حرکات توسط سیستم درونی خود عنکبوت انجام می شود.
 
بنابراین شما می توانید به راحتی برای این ربات که T8 نام دارد دستورهای ساده ای بنویسید و به صورت بی سیم آن را کنترل نمایید. در صورت تمایل هم می توانید از یک کنترل اختصاصی بی سیم برای هدایت آن استفاده کنید.
 
اما این ربات عنکبوت فقط یک مدل آزمایشی نیست و قرار است تا شهریور ماه به صورت تجاری به بازار ارایه شود. اگر تا آن زمان نمی توانید صبر کنید، همین الان می توانید یک مدل سفارشی اش را بخرید که در این صورت باید هزینه بسیار بالاتری را پرداخت کنید. یعنی معادل ۱۳۵۰ دلار.
 
اما اگر چند ماه صبر کنید احتمالا قیمت مدل تجاری این عنکبوت بسیار ارزان تر خواهد بود و می دانید که... چه کاربردهای علمی جالبی برای آن پیدا می شود.

همدم بازدید : 11 پنجشنبه 03 مرداد 1392 نظرات (0)

با آمدن آیفون ارزان قیمت و آیفون ۵ اس٬ تولید آیفون ٬۴ ۴ اس و ۵ متوقف می شود؟

دلایل زیادی وجود دارد که باور کنیم بعد از معرفی آیفون 5S و آیفون ارزان قیمت (پلاستیکی) برای همیشه باید با آیفون ۴ و 4S خداحافظی کرد. در اصل فروش خوب این دو رفیق قدیمی٬ نشان دهنده موفقیت بالقوه ای است که در انتظار آیفون ارزان قیمت نشسته. اما این احتمال وجود دارد که آیفون ۵ هم به جرگه رفقای قدیمی خود بپیوندد.

 
دلیل کنار  رفتن آیفون ۴ و 4S مشخص است. آنها از پورت جدید لایتنینگ بهره نمی برند و اپل می خواهد اقدام به یک دست سازی اکوسیستم آیفون کند. همچنین به دلایل زیاد بهتر است که با نمایشگر ۳.۵ اینچی خداحافظی کرد تا تنها اندازه موجود در بین محصولات جدید ۴ اینچ باشد. به خصوص اگر سال آینده قرار به عرضه آیفونی با نمایشگر بزرگتر از ۴ اینچ باشد٬ حذف ۳.۵ اینچ خانواده آیفون را خلوت تر می کند.
 
همچنین با آمدن آیفون پلاستیکی٬ به خودی خود تقاضای آیفون 5S که حاشیه سود بزرگتری برای اپل دارد٬ تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. بنابراین چرا باید آیفون ۵ نیز در میدان بماند و زحمت بیشتری ایجاد کند؟ اگر دلایل استراتژیک کافی نیست٬ دلایل فنی و تولیدی را هم بخوانید.
 
طبق گزارش ها فناوری لمسی in-cell که در آیفون ۵ به کار رفته برای تولید در مقیاس محدود٬ اصلا مناسب نیست. اما با توجه به تغییراتی که اپل در پنل آیفون 5S به وجود آورده٬ امکان استفاده از آن در آیفون ۵ وجود ندارد و باید تولید جداگانه پنل آن ادامه یابد. در نتیجه بهتر است اپل این محصول را کنار گذاشته و بر روی تولید انبوه آیفون 5S تمرکز کند.
 
البته نمایشگر این دو تقریبا یکسان خواهد بود٬ ولی تفاوت ها میان کابل های اتصالی٬ نشان می دهد که تغییراتی هم در بخش های مختلف ایجاد شده. پس فرآیند ساخت نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
باید دید استراتژی اپل برای آیفون های ۲۰۱۳ چه خواهد بود. نظر شما چیست؟
همدم بازدید : 15 سه شنبه 01 مرداد 1392 نظرات (0)

مادر

دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می‌گشتم.
که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم صف سنگگ شلوغه. اگه نون می‌خواهید لواش می‌خرم. مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.


این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم. دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم من اصلا نونوایی نمیرم. هر کاری می‌خوای بکن!
داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون برنج درسته کنه. این طوری بهترم هست. با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم. اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلا انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ده کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلا حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. راستش پشیمون شدم. کاش اصلا با مامان جر و بحث نکرده بودم و خودم رفته بودم. هنوز هم فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد.
سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصبابم خورد بود. یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می‌اومدم تصادف شده بود. مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم نفهمیدی کی بود؟
گفت من اصلا جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. یاد خواب دیشبم افتادم. فکرم تا کجاها رفت. سریع لباسامو پوشیدم و راه افتادم دنبال مامان. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم اما تا اونجا یک ساعت راه بود و بعید بود مامان اونجا رفته باشه هر طوری بود تا اونجا رفتم، وقتی رسیدم، نونوایی تعطیل بود. تازه یادم افتاد که اول برج‌ها این نونوایی تعطیله. دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره. اما انگار چاره‌ای نبود. به خونه برگشتم تا از خواهرم محل تصادف رو دقیق‌تر بپرسم.
دیگه دل تو دلم نبود. با یک عالمه غصه و نگرانی توی راه به مهربونی‌ها و فداکاری‌های مامانم فکر می‌کردم و از شدت حسرت که چرا به حرفش گوش نکردم می‌سوختم. هزار بار با خودم قرار گذاشتم که دیگه این اشتباه رو تکرار نکنم و همیشه به حرف مامانم گوش بدم وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و با تمام نگرانی که داشتم یک زنگ کشدار زدم. منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که داد زد بلد نیستی درست زنگ بزنی …؟

همدم بازدید : 20 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (0)

اس ام اس انگلیسی جدید و شاخ با ترجمه

Don’t go for looks , they can deceive you
Don’t go for wealth , even that fades away
Go for sumone who makes you smile
Because only a smile makes a dark day seem bright
دنبال نگاه ها نرو ، ممکنه فریبت بدن
دنبال ثروت نرو ، چون حتی ثروت هم یه روزی ناپدید میشه
دنبال کسی برو که باعث میشه لبخند بزنی
چون فقط یه لبخنده که میتونه باعث بشه یه روز خیلی تاریک ، کاملا روشن به نظر بیاد

.

.

.

Love me for a reason , let the reason be love
فقط به یک دلیل دوستم داشته باش : عشق

بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب

همدم بازدید : 19 دوشنبه 31 تیر 1392 نظرات (2)

سلام دوستای گلم میبینم جمعتون جمعه....هوی امیر چه خبرته دادا گفتم بیای وب ولی نگفتم اینجارو انقد شلوغ پلوغ کنی.......مثه همیشه بیاید یکم بخندیم

توﯼ ﯾﻪ ﭘﯿﺠﯽ ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ
ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎ ﭼﯽ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﯿﻦ ? !!!
ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﯼ ﻋﺰﯾﺰﻣـﻮﻥ ﺑﻪ ﺷﺮﺡ ﺯﯾﺮ ﺑﻮﺩ :
ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻍ
ﺑﺎ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ
... ... ﺑﺎ ﺍﻓﻄﺎﺭ ...
ﺑﺎ ﺁﭼﺎﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ
ﺑﺎ ﮐﻠﯿﺪ
ﺑﺎ ﺗﺮﯾﺎﮎ
ﺑﺎ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﮔﻠﺮﻧﮓ
ﺑﺎ ﺍﻧﺒﺮﺩﺳﺖ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺑﺠﻮ ﺗﮕﺮﯼ
ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ
ﺑﺎ ﺭﻣﺰ ﯾﺎ ﺯﻫﺮﺍ
ﺍﺻﻼ ﻧﻤﻴﺒﻨﺪﻳﻤﺶ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻳﻢ ﺑﺎﺯﺵ ﻛﻨﻴﻢ
ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯿﺸﻪ، ﺳِﻔﺖ ﺑﺴﺘﻤﺶ
ﺑﺎ ﻣﺮﻍ ، ﺩﻝ ﻫﻤﺘﻮﻧﻢ ﺑﺴﻮﺯﻩ
ﯾﻪ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻦ؟
ﺑﺎ ﺩﻋﺎﯼ ﺭﺑﻨﺎﯼ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ
ﺑﺎ ﺑﯿﺴﮑﻮﯾﺖ ﻣﺎﺩﺭ
ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﻠﺖ ﺧﺠﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﺎ !!!! 

نماز روزه های همتون قبول درگاه حق     P.R

همدم بازدید : 17 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

دوستان فیلم هندی نگاه نکنین من خلاصه ی تمامی فیلم های هندی رو براتون آوردم که در بالا میبینید!

همدم بازدید : 17 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

حنیف عمرن زاده بازیکن استقلال که رابطه ی خوبی با بچه ها داره !!!!!!

همدم بازدید : 15 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

توی عکس چند تا صورت میبینید

1-__3تا_________________________احمق

2-__5تا_________________________کودن

3__8تا_________________________متوسط

4__10تا________________________تیز هوش

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
عاغا سلام این وبلاگ متعلق به همتونه ! ما امسال کنکور داشتندیم ! وبلاگ قبلیمونم مث تری بود با اجازتون ! من(یاسر) بهمن(آُسو) پیمان وامیرو... این سه تا نقطه واسه این بود که بقیه عددی نیستن هههههههه خوب دیگه شاد باشین ضمنا این وبلاگ مدیر نداره هممون مدیریم .شوخیدم فعلا چهار تامون میایم بقیه نمیان تهناییم )-:
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 188
  • کل نظرات : 50
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 123
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 222
  • بازدید ماه : 514
  • بازدید سال : 2,662
  • بازدید کلی : 22,160
  • کدهای اختصاصی